شعر : در این بُن بَست / شاعر : احمد شاملو
شعر : در این بُن بَست
شاعر : احمد شاملو
دهانت را می بویند
مبادا گفته باشی "دوستت دارم".
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست نازنین !
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
در این بُن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندیشیدن
خطر مکن .
روزگار غریبی ست نازنین!
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر ،
با کُنده و ساطوری خونالود
روزگار غربی ست نازنین!
و تبسّم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس.
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مَست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.
+ نوشته شده در سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت 18:54 توسط درخشش پنهــــان
|